سخنرانى قهرمانانه زينب (س) در كوفه، موجب دگرگوني افكار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبيدالله بن زياد، آن گاه كه به پيروزيش مىنازيد و مىگفت: "كار خدا را با خاندانت چگونه ديدى؟!" با شهامت و شجاعت وصف ناپذيرى گفت: جز زيبايى چيزى نديدهام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خويش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مىآورد تا در پيشگاه خويش داورى كند».(1)
آن گاه كه ابن زياد دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر كرد، زينب (س) با شهامت تمام، برادر زادهاش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بكشى مرا هم بكش. به دنبال اعتراض زينب (س)، ابن زياد از كشتن امام پشيمان شد.(2)
برخي معتقدند بعد از ورود كاروان اهل بيت(ع) به مدينه، دليل روشني نداريم كه حضرت زينب از مدينه بيرون رفته باشد، بنابر اين در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع دفن شد، اما مكان دفن او در بقيع مشخص نيست، همان طور كه شخصيتهاي بزرگ ديگري از اهل بيت(ع) در بقيع مدفون هستند و مكان قبر آنان مشخص نميباشد.(3)
درباره مدت اسارت و مدت اسارت حضرت زينب و حركت آنان از شام به مدينه، مرحوم دكتر آيتي بر اين باور است كه تاريخ حركت اهل بيت به شام، هنگام رسيدن آنان به دمشق، مدت توقف اسيران در مركز حكومت يزيد، تاريخ حركت آنان از دمشق به مدينه و هنگام ورود آنان به مدينه، به درستي معلوم نيست.(4)
برخي نوشتهاند كه سر مطهر امام حسين(ع) روز اوّل صفر به شام رسيد و چند روز بعد اسيران وارد شام شدند.(5) روز هشتم ورود اهل بيت(ع) به شام، يزيد آنان را احضار كرد و بين ماندن در شام يا رفتن به مدينه آزاد گذاشت، كه آنان رفتن به مدينه را انتخاب كردند.(6)
منبع:
1ـ لهوف، ص 218؛ مقرم، مقتل الحسين، ص 324؛ ارشاد، ج2، ص 144.
2ـ ارشاد، ص 116 ـ 117؛ بحار الانوار، ج 45، ص 117.
3ـ اعيان الشيعه، ج 7، ص 140
4 – علي نجاتي، قطعهاي از بهشت، ج2، ص 607.
5 – علامه شعراني، دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 287 – 289.
6– همان، ص 534.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین